پایان جنگ سرد و تحولات سیاست خارجی ترکیه

ساخت وبلاگ

1-    ترکیه و غرب پس از جنگ سرد

    با پایان یافتن دوره جنگ سرد دراواخر دهه 80م، تضعیف و سپس فروپاشی اتحاد شوروی سیستم دوقطبی حاکم در نظام بین الملل و رقابت های استراتیژیک ناشی از این سیستم میان بلوک شرق و غرب نیز از میان رفت. فضای بوجود آمده پس از جنگ سرد، در واقع آغاز دورۀ جدیدی بود که در آن پارامترهای روابط بین المللی دولت ها دچار تحول گردیده، تجدید پیمان های نظامی- سیاسی و ائتلاف های نو را خواستار بود.

همانند سایرکشورها، پایان یافتن جنگ سرد ترکیه را نیز با فرصت‌ها، محدودیت‌ها وفشارهای جدید مواجه نمود. ترکیه بعنوان کشوری واقع در حساسترین منطقه جهان، که در طول دوره جنگ سرد هویت سیاسی خود را بمنزله جزء از بلوک غرب و در تقابل با اتحاد شوروی تعریف می کرد، با از میان رفتن بزرگترین تهدید امنیتی اش(اتحاد شوروی) که دشمن مشترک اش با غرب نیز بود اهمیت ژئواستراتیژیک دوران جنگ سرد این کشور نزد غرب کاهش یافت. در چنین مقطع زمانی احتمال ترک شدن ترکیه از سوی غرب نگرانی های جدی را نزد دولتمردان این کشور بوجود آورد زیرا از یک طرف بی ثباتی و تهدیدات در اطراف این کشور در حال گسترش بودو از سوی هم ترکیه بنابرداشتن سلسله مشکلات داخلی چون( نقض حقوق بشر، مسئله کردها و مشکلات اقتصادی) و مسایل خارجی ( خرابی مناسبات اش با سوریه و یونان) و مشکلات که بعداز جنگ سرد در محیط امنیتی اش پدید آمده بود چنین به نظر می رسید که اهمیت این کشور نزد غرب بیشتر از یک ارزش یک نوع مسئولیت محسوب شود وغرب از این کشور روبگرداند. اما وقوع سلسله تحولات درامتداد مرزهای ترکیه( جنگ دوم خلیج فارس، فروپاشی اتحاد شوروی ،تجزیه و جنگ دریوگوسلاویا سابق ) در دهه 90 یکبار دیگرترکیه را در محراق توجه غرب بخصوص امریکا قرار داده و زمینه های نگرش مشترک غرب و ترکیه رادر قبال معضلات جهانی و منطقۀ دوباره بهم نزدیک ساخت.

هرچندکه با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، ترکیه دیگر آن جزابیت سابق اش را نزد ناتو نداشت زیرا متحدهای جدیدی درمرکز وشرق اروپا روی صحنه آمده بودند که اهمیت ترکیه رانزد  ناتوکمرنگ ساخته بود. اما با آغاز جنگ دوم خلیج فارس در اوایل دهه 90 همکاریهای ترکیه با امریکا و ناتو دوباره شکل گرفت که این همکاری ها در واقع آغازدوباره یک اتحاد استراتیژیک میان ترکیه و امریکا بود. دولت ترکیه به رهبری توگورت اوزال رئیس جمهورآن زمان این کشور(1983-1993)، که اشتراک ترکیه در جنگ دوم خلیج فارس را فرصت برای احیأ دوباره اهمیت ترکیه نزد غرب می دانست با وجود مخالفت مردم این کشورواحزاب رقیب حکومت در پارلمان این کشور، در ائتلاف نظامی علیه عراق به رهبری امریکا اشتراک نمودو اجازه داد تا نیروههای ائتلاف از پایگاه های ترکیه در عملیات عراق استفاده نماید.[i]. ترکیه با دخالت در جنگ خلیج فارس خواست تا از یکسوبه تحکیم مناسبات اش با غرب بپردازد واز سوی هم از سیاست سنتی خود که عدم مداخله در منازعات خاورمیانه بودنیز بیرون آید.

 تحول دیگری که پس ازپایان عصر دوقطبی اسباب اتحاد ترکیه و امریکارافراهم ساخت، فروپاشی اتحاد شوروی واستقلال کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز بود. فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی تأثیرات شگرفی بالای سیاست خارجی ترکیه برجا گذاشت. خاتمه سلطه سیاسی شوروی بر منطقه آسیای مرکزی وقفقاز، موقعیت طلایی برای ترکیه محسوب می شد. تا قبل از فروپاشی اتحاد شوروی ترکیه تنها دولت ترک درجهان بود(غیر از قبرس شمالی).ناگهان پنج جمهوری ترک روی صحنه آمدند وبرای ترکیه این فرصت مهیا شد تا با تکیه بر عامل زبان، فرهنگ ونژاد روابط ویژه با انها برقرار کند. بدنبال فروپاشی اتحاد شوروی ترکیه اولین کشوری بود مه  استقلال جمهوری آذربایجان را در 9نوامبر و جمهوری های آسیای مرکزی را در 16دسامبر برسمیت شناخت[ii]. ترکیه درتلاش آن بود تا باعنوان کردن وحدت زبانی و فرهنگی ترکان درمنطقه آسیای مرکزی و قفقاز  این جمهوری ها را متحد ساخته و حوزه نفوذ جدیدی دراین منطقه بدست آورد.

هرچند که با فروپاشی اتحاد شوروی دور جدیدی در روابط ترکیه و روسیه پدیدآمد اما با تشکیل دولت های مستقل در آسیایی مرکزی و قفقاز دو کشور وارد رقابت بر سر داشتن نفوذ در این مناطق نمود. در واقع ترکیه با تکیه بر کمک های غرب، در یک نوع رقابت با روسیه و ایران وارد این منطقه شد.

از دیدگاه امریکا خلاء قدرت که در نتیجه فروپاشی اتحاد شوروی در این مناطق بوجود آمده بودمی بایست توسط ترکیه پر گرددواین کشوربعنوان الگو جمهوری های مستقل ترک تبار شوروی سابق و راه  ترانزیتی برای انتقال انرژی از بحیره کسپین به مارکیت های بین المللی قرار گیرد زیرا بدین گونه این کشور مقام و جایگاه تاریخی اش را بعنوان مرکز تجارت، پیوند دهنده اروپا با آسیا و خاورمیانه دوباره بدست میاوردومی تواندبه حیث چراغ ثبات در این مناطق باید عمل کند[iii].

 امریکا از یک جهت ترکیه را بخاطر پیاده ساختن سیاست های اش (توسعه دموکراسی و اقتصاد بازار) در قفقاز و آسیای مرکزی مهم میدانست واز سوی هم نگرانی های از بابت گسترش بنیادگرایی اسلامی در این مناطق داشت. چنانچه جیمز بیکر، وزیر امورخارجه ایالات متحده امریکا در فبروری 1992 درمقابل اعضای کمیته روابط خارجی سنا امریکا اظهارداشت" ترکیه ...باید، پیش از دیگران و قبل از آن که انقلاب اسلامی ایران منطقه را بسوی بنیادگرایی بکشاند،خود را درآسیای مرکزی وارد سازد".منفرد ورنر، دبیر کل ناتودر فبروری همان سال نیز هشدارداد:" بنیادگرایی اسلامی به گونه فزاینده در جمهوری های مسلمان قدرت می یابد"[iv].  ترکیه با داشتن اشتراکات فرهنگی قوی بعنوان پل ارتباطی دنیای غرب با این کشور ها می توانست با ارایه مدل حکومتی سکولار خود، جلو رشد و فعالیت های اسلامی دراین مناطق را بگیرد و از سوی هم با نفوذ در این مناطق پیرامونی روسیه، از وابستگی های این جمهوری ها به روسیه بکاهد.

همانند کشورهای آسیایی مرکزی و قفقاز ترکیه روابط فرهنگی، مذهبی و قومی با چندین گروه قومی در بالکان داشت. با داشتن چنین اشتراکاتی این کشور نمی توانست در قبال واقعیات درآنجا بی تفاوت بماند. ترکیه در جریان جنگ بوسنیا(1992-1995) در مقابل صرب ها که حامی  شان روسیه بود از بوسنیایی ها حمایت نمود وبا اشتراک درعملیات ناتو وتلاش های سازمان ملل متحد در جهت تأمین صلح در این مناطق نقش کلیدی رابازی نمود. با تجزیه یوگوسلاویا، ترکیه استقلال سلوانیا، کروشیا،مقدونیه وبوسنیاو هرزگوینیا را به تعقیب امریکا و جامعه اقتصادی اروپا در سال 1992 برسمیت شناخت[v].

درمیان کشورهای بالکان ترکیه با یونان بنابر وجود تعارضات تاریخی روابط حسنه نداشت. مشکلات دو کشورکه درطول دوره جنگ سردمجال ظهور نمی یافت در دهه 90، بیشتراز گذشته مشتعل ترگردید. تعارضات دو کشور بر سرمسائل چون جزایر اژه، قبرس و اقلیت های ترکی در یونان بود. افزایش مشکلات میان دو کشور مایه نگرانی برای قدرت های غربی نیز گردیده بود زیرا آنها هراس داشتند که در صورت وقوع جنگ شدید میان دو عضو ناتو ممکن اتحاد غرب را صدمه زده و راه را برای منازعات بیشتر باز نماید. چنانچه با وقوع درگیری میان یونان و ترکیه در فبروری 1996 در جزایر «ایمیا» کارداک دیپلماتان امریکایی مداخله نمودند. در تابستان 1991جورج بوش(پدر) مذاکراتی را برای حل مسئله قبرس میان ترکیه و یونان ترتیب داد که با آغاز جنگ بوسنی و توجه امریکا به آن شکست خورد. در دوره کلنتون نیز تحرکاتی در خصوص حل منازعات دو کشور انجام گرفت ولی با آغاز بحران جزیره کارداک شکست خورد[vi].

در دهه 90، ترکیه موضوع پیوستن اش به اتحادیه اروپارا دوباره از سر گرفت. باوجود که درخواست ترکیه مبنی بر عضویت کامل در اتحادیه اروپا در 1987 رد گردید و رسیدگی به آن بنابریک سلسله دلایلی تا دهه 90 به تعویق افتاد اما با آمدن این دور جدید، اتحادیه اروپا بار دیگر، یک نوع دودلی را درخصوص اعلام ترکیه بعنوان کاندید این اتحادیه نشان داد و برعکس برای کشور های اروپای شرقی اولویت قایل شد و نگرانی های خودرا علاوه از ضعف اقتصادی و مشکلات سیاسی این کشور( منازعات اش با یونان بر سرمسئله قبرس)، مسئله کردها و حقوق بشر را نیز اعلام نمود.

در نیمه دهه 90، با بدست گرفتن قدرت توسط اسلامگرایان حزب رفاه به رهبری نجم الدین اربکان (1996-1997) سوالاتی در خصوص علاقه ترکیه در پیوستن به اتحادیه اروپا مطرح گردید وکه دست آویزی برای قدرت گرفتن دیدگاه های مخالف ترکیه در اتحادیه اروپا شد[vii]. دولت اربکان بیشتر تاکید اش روی بازنگری سیاست خارجی ترکیه در قبال شرق بودو علاقه چندانی نسبت به پیوستن به اتحادیه اروپا نشان نمی داد. بناً برای مدتی این فرایند به رکود مواجه شداما در سال 1999 با رویکار امدن دولت بولنت اجویت، ترکیه بار دیگر آمادگی هایش را درجهت اجرای حداقل پارۀ از اصلاحات مورد نظر اتحادیه اروپا جهت مهیا نمودن مسیر عضویت نشان داد و بلاخره در اجلاس هلنسکی 1999 اتحادیه اروپا، ترکیه بعنوان کاندیدا این اتحادیه به رسمیت شناخته شد[viii].

 در جریان تلاش های ترکیه جهت عضویت دراتحادیه اروپا(دهه 90)، نقش امریکا را بعنوان وزنه مهم در جهت اقناء این اتحادیه مبنی بر کاندیداتوری ترکیه نباید نادیده گرفت. چنانچه در اوایل دهه 90م، درهنگام دیدار جورج بوش رئیس جمهور امریکا از ترکیه، موصوف بیان داشت که" در خصوص شایستگی ترکیه برای داخل شدن در اتحادیه اروپا نباید کدام سوالی مطرح گردد". پس از وی در اداره کلنتون  نیز حمایت های امریکا از جذب ترکیه بعنوان عضوکامل اتحادیه اروپا همچنان ادامه یافت. در سال 1995 هنگامیکه ترکیه اتحادیه گمرکی را با اتحادیه اروپامنعقد کرد که گامی در جهت کاندیداتوری  این کشور در اتحادیه اروپامحسوب می شد، در واقع بدون حمایت اداره کلنتون نا ممکن بود[ix].

با وجود حمایت های امریکا از پیوستن ترکیه به اتحادیه اروپا، همزمان با سیاست های این اتحادیه در خصوص مسایل حقوق بشر، کردها و مسئله قبرس انتقادهای حکومت امریکا نیز افزایش یافت. چنانچه لابی های یونانی و ارمنی در سال 1995، در سنا امریکابا گذراندن لایحۀ خواستارآن شدند که کمک های حکومت امریکا به ترکیه را باید مشروط به توقف جنگ علیه کردها و برسمیت شناختن حقوق آنها، خارج ساختن نیروههای ترکی از قبرس شمالی می گردد. از سوی هم ترکیه که در طول دوره جنگ سرد بزرگترین کمک های اقتصادی و سیاسی را از امریکا دریافت می نمود پس از جنگ سرد این کمک های سریعاً کاهش یافت. که در واقع کاهش کمک های امریکا در این دوره در نتیجه اهمیت یافتن مسائل حقوق بشری، مسله کردها و قبرس در روابط دو کشور بود.

در دوره حکومت اسلامی کوتا مدت اربکان(1996-1997)، موصوف به توسعه روابط با امریکا و کشورهای غربی علاقه چندانی نشان نمی داد، دیدار از امریکا را درجریان حکومت اش شدیداً رد نمود. پس از این دوره، با آمدن حکومت ائتلافی (احزاب مام میهن،چپ گرای دموکراتیک و ترکیه دموکرات) وبعد از دیدار موفقانه مسعود یلماز نخست وزیر واسماعیل جم وزیر امورخارجه ترکیه از واشنگتن در سال 1997، موضوعات جدیدی دراجنداء روابط ترکیه و امریکا قرار گرفت که این موضوعات شامل انرژی، اقتصاد و تجارت ، همکاری های منطقۀ، موضوع قبرس و مسئله دفاعی و امنیت بود[x]. بدین ترتیب با افزایش تماس های جدی و چندجانبه میان ترکیه و امریکا، بالاخره روابط دو کشوربه سطح(مشارکت راهبردی) پیش رفت. که این مفهوم جدید در روابط دو کشور در واقع ازوجود منافع مشترک دو کشور در منطقه بشمول اروپا، قفقاز، خاورمیانه و آسیای مرکزی نمایند گی می کرد. امریکا در نظرداشت تا مشارکت ترکیه را در این مناطق از طریق بهبود روابط دفاعی، امنیتی، اقتصادی و تجاری جلب نماید.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

2-    سیاست خارجی ترکیه در قبال خاورمیانه در دهه 90

اساس سیاست خاورمیانۀ ترکیه در دوران جنگ سرد را پرهیز از شرکت در منازعات و مسائل منطقه خاورمیانه تشکیل میداد. با پایان جنگ سرد و آغاز دور جدید(دهه 90) و وقوع تحولات مهم بین المللی و منطقه ای، دولتمردان ترکیه را بران داشت تا علی الرغم حفظ رویکرد غربگرایانه و غالب در سیاست خارجی این کشور، توجه بسوی منطقه خاورمیانه را که تقریباً از یک دهه قبل آغاز شده بود بیشتر ساخته و در جهت ایفأ نقش فعال در این منطقه گام بردارند.

درواقع، با پایان جنگ سرد و کاهش اهمیت استراتیژیک ترکیه نزد غرب، سیاستمداران ترک به این نتیجه رسیدند که ترکیه باید سیاست فعالی را درمنطقه اش به پیش گیرد و بعنوان پلی میان شرق و غرب، اسلام و مسیحیت عمل نماید. تا بدین طریق بتواند از یکسو توجه غرب را جلب نماید و از سوی هم با استفاده از فرصت های جدید، بتواند نقش این کشور را بعنوان یک قدرت منطقه ای در خاورمیانه تقویت نماید. چنانچه توگورت اوزال رئیس جمهور آن وقت ترکیه با تکیه بر تحولات دهه پایانی جنگ سرد، به این اعتقاد بود که:"ترکیه باید سیاست های  انفعالی و متزلزل گذشته را فراموش و خود رادرگیر یک سیاست خارجی فعال بنماید. دلیل این امر آن است که ما کشورقدرتمند در سطح منطقه هستیم  ومن معمولاً ترجیع می دهم تا دراین راستا سیاست پویا و متحولی را برای کشورم اتخاذ نمایم"[xi].

 در دهه 1990، با وقوع سلسله تحولات چون جنگ دوم خلیج فارس، پیمان امنیتی- نظامی ترکیه با اسرائیل، مشکلات امنیتی ترکیه از اثر افزایش تلاش های جدایی طلبان کردی و مشکلات مرزی ترکیه با عراق و سوریه تغیرات جدی را درسیاست خاورمیانه ترکیه پدید آورد که سبب درگیر شدن هرچه بیشتر ترکیه در سیاست های مناطق پیرامونی اش (بخصوص خاورمیانه) گردید. که اینک نقش ترکیه را درهرکدام از این تحولات و رخدادها به گونه مختصر به بررسی می گیریم.

 

1.2-         ترکیه و همسایگان خاورمیانۀ

عراق: در نخستین دهه پس از جنگ  سرد سیاست خارجی ترکیه قبال عراق روی دومحوراساسی  میچرخید که اولی حمله عراق به کویت واشتراک ترکیه در ائتلاف بین المللی علیه عراق ودومی مسئله کرد ها بود که پس از بحران کویت روابط دو کشوررا عمیقاً متاثر ساخت.

با حمله عراق بر کویت در اگست1990 وآغاز جنگ دوم خلیج فارس، دولت ترکیه در ابتداء یک نوع موضع متردد و غیر قاطع را در خصوص عملکرد عراق داشت زیرا در یک وضعیت دوگانۀ قرار گرفته بود. از یک سو ترکیه بعنوان عضو ناتو وسازمان ملل متحد ملزم به پیروی از سیاست های این دو سازمان در پاسداری از حفظ امنیت بین المللی بود و می بایست که پایگاهایش را دراختیاراعضاء ناتو قراردهد ،از جانب دیگر، عراق بعنوان یکی از شرکاء تجاری ترکیه در منطقه خاورمیانه، برخلاف قوانین و مقررات بین المللی به خاک کویت تجاوز کرده بود. درچنین موقعیت که سیاست خارجی ترکیه دچار تردیدو ابهام در اتخاذ مواضع اش بود، سیاست مداران این کشور، با درنظر داشت تعهدات غرب  بخصوص امریکا در زمینه جبران خسارت ناشی از دخالت ترکیه در جنگ عراق و ترس امنیتی از احتمال حمله عراق به این کشور، تصمیم به شرکت در ائتلاف نظامی علیه عراق گرفتند. 

اوزال رئیس جمهور آنوقت ترکیه، که همواره بر تحرک و فعال شدن سیاست خارجی ترکیه تأکید می نمود از جمله طرفداران سرسخت شرکت ترکیه در جنگ دوم خلیج فارس به شمار می رفت. موصوف جنگ خلیج فارس را فرصتی مناسب جهت نشاندادن ارزش ترکیه برای غرب بخصوص امریکا و پیوند زدن علایق ترکیه با غرب میدانست. از سوی دیگر متحدان ترکیه درناتو، به مقامات این کشور در قبال امنیت ترکیه تعهدداده بودند. اعضاء ناتو ضمن تقویت حلقه جنوبی برای حمله زمینی متحدین به عراق ، هواپیما های را به ترکیه فرستادند تا مناطقی را که صدام حسین تهدید به تلافی و مقابله باالمثل می کردتحت پوشش قراردهند.

باوجودیکه مردم و احزاب مخالف درپارلمان ترکیه با اشتراک این کشوردر ائتلاف نظامی علیه عراق نظرمخالف داشتند، اما« توگورت اوزال رئیس جمهور ترکیه درجنوری 1991 درمصاحبه تلویزیونی صریحاً اعلام کرد که می خواهد نیروی های نظامی ترکیه را به منظورالحاق به نیروی ائتلاف در خلیج فارس اعزام کند[xii]». بدین ترتیب ترکیه به ائتلاف نظامی علیه عراق پیوست و برای نیروههای ائتلاف به رهبری امریکا اجازه داد تا از پایگاه های ترکیه مانند پایگاه اینجرلیک عملیات علیه عراق راانجام دهند. در این عملیات حدودی 2000 نفر از نیروههای نظامی پنج کشور مختلف از جمله 800 نفر از نیروههای ترکی شرکت داشتند[xiii]. با اعلام رأی شورای امنیت سازمان ملل متحد مبنی بر وضع تحریم ها علیه عراق، ترکیه خط لوله نفت کرکوک- یومورتالیک را مسدود نمود. هرچند که بستن این خط لوله سالیانه زیانی معادل 400 میلیون دالر برای ترکیه و 3.5 میلیارد دالر برای عراق به همراه داشت اما کشورهای عربستان، چاپان و اتحادیه اروپا موافقت کردند که خسارات ترکیه را جبران کنند[xiv].این اقدام دولت ترکیه عراق را در وضعیتی سخت اقتصادی قرار داد زیرا خط لوله نفتی دیگر این کشوررا عربستان نیز مسدود نموده بود. علاوه بر ترکیه اکثریت کشورها روابط تجارتی و اقتصادی خود را با عراق قطع نمودند.

اتخاذ سیاست های جدید ترکیه در منطقه خاورمیانه بخصوص در جنگ خلیج فارس در واقع درراستاء تأمین اهداف سیاسی، نظامی و اقتصادی این کشور در منطقه بود. از آنجائیکه تحولات بوجود آمده در روابط شرق و غرب از جایگاه و اهمیت ترکیه نزد غرب کاسته بود بناً مقامات این کشور به این نتیجه رسیده بودند که از طریق همکاری با نیروههای ائتلاف در بحران خلیج فارس، اهمیت ترکیه را بعنوان پل ارتباطی شرق وغرب دوباره احیا نمایند؛علاوتاً کسب اعتبار سیاسی نزد سازمانهای چون ناتو و سازمان ملل متحد مبنی برنقش ترکیه در تأمین صلح و ثبات بین المللی؛ جلب توجه کشورهای اروپایی و تسریع روند عضویت ترکیه در این اتحادیه؛ جلب حمایت های مالی کشورهای غربی و امریکا؛ نمایش توانایی های نظامی ترکیه برای کشورهای منطقه خاورمیانه در جهت جلب همکاری های نظامی و امنیتی آنها و چشمداشت های این کشورمبنی بر الحاق بخشی از مناطق شمال ونفت خیز عراق به ترکیه را میتوان از جمله اهداف ترکیه از دخالت در جنگ دوم خلیج فارس دانست.

بدنبال شکست صدام حسین درجنگ دوم خلیج فارس و تضعیف نیروههای نظامی این کشور، دراگست1991 نیروههای زمینی وهوایی ترکیه به شمال عراق تجاوزکردندو هدف شان را از بین بردن پایگاه های حزب کارگران کردستان* (پ ک ک) اعلام کردند. تجاوز ترکیه به این مناطق با ادعای سلیمان دمیرل رئیس جمهورترکیه در اوایل 1995، مبنی برتعلق مناطق شمال عراق(موصل و کرکوک) به ترکیه، واکنش های دولت عراق را برانگیخت. سلیمان دمیرل بیان داشت که جهت جلوگیری از نفوذ شورشیان کرداز شمال عراق، یک خط مرزی جدید بین ترکیه و عراق تعین می شود. دمیرل افزود این مرزکه ازمناطق کوهستانی می گذرد طوری اصلاح می شود که خط جدید درپای کوه ها درخاک عراق باشد تا از نفوذ شورشیان کرد به ترکیه جلوگیری کند.همچنان موصوف ادعا نمود که موصل هنوزمتعلق به ترکیه است چرا که در پیمان لوزان(1923) که ترکیه پس تجزیه امپراتوری عثمانی به رسمیت شناخته شد بندی وجود ندارد که حالی از پیوستگی این مناطق به خاک عراق باشد. این اظهارات سلیمان دمیرل با واکنش تند مقامات عراقی مواجه شد و آنها حمله ترکیه به شمال عراق را محکوم نموده سرکوب چریک های کرد ترکی در شمال عراق توسط ترکیه را، پوششی در جهت ادعا های توسعه طلبانه ترکیه دانستند[xv]. 

در سال 1996 پس از شکست های مکرر حملات ارتش ترکیه درنابود کردن اعضای پ ک ک درعراق، ترکیه در تعقیب دو گزینه دیگردراین منطقه پرداخت یکی از این گزینه ها ایجاد یک کمربند امنیتی در شمال عراق و دیگری سیاست ترکی سازی بود. این کمر بند امنیتی ازمرز سوریه تا مرزهای ایران در منطقه حاجی عمران دربر می گیردکه دو منطقه با اهمیت از نظر اقتصادی و استراتیژک (موصل و کرکوک) بخشی ازاین کمر بند امنیتی است. این طرح ترکیه با حمایت امریکا و اسرائیل به همراه بود.اما ایجاد این کمربند نتوانست هدف ترکیه را که تجزیه شمال عراق بود کمک کند. سیاست ترکی سازی شمال عراق را ترکیه به مدت ده سال (1991-2003) ادامه داد که هدف آن تجزیه شمال عراق و الحاق آن به ترکیه بود. سیاست ترکی سازی شمال عراق با مروج ساختن لیره ترکی در این مناطق، ایجاد مکاتب و دانشگاه ها، ارایه بورسیه های تحصیلی برای دانش آموزان عراقی در دانشگاه های ترکیه، ایجاد احزاب و سازمانهای متعدد و ارتش ترکمنان عراقی که بعنوان بازوی ارتش ترکیه عمل می کرد، پخش برنامه های تلویزیونی و چاپ و توزیع نقشه های قدیمی ترکیه که شمال عراق را جزء این کشور نشان میداد،تلاش نمود تا مقدمات  تجزیه و اضمحلال شمال عراق را فراهم بسازد. در سال 1998 سلیمان دمیرل بار دیگر حق حاکمیت ترکیه بر ولایت موصل را بیان کرد که باواکنش تند مقامات عراقی روبرو شد. دولت عراق بیان داشت که اگر ترکیه این مسئله را بار دیگر تکرار نماید دولت عراق نیز متقابلاً حق حاکمیت خود بر شهر اسکندرون را مطرح خواهد کرد[xvi].

سوریه: از زمان استقلال سوریه(1946) تا اواخر دهه 90م، درروابط ترکیه و سوریه همواره تنش و اختلاف حاکم بوده است، که منبع این تنشها همانا اختلافات دو کشور بر سرمسئله استفاده از آب فرات، حمایت سوریه از کردهای شورشی ترکیه و اختلافات ارضی بر سر ولایت اسکندرون می باشد.

بحران سیاسی بر سرمسئله آب فرات میان عراق، سوریه و ترکیه  در 12 جنوری 1990، با بسته شدن آب دریای فرات توسط ترکیه به منظورآبگیری سد اتاترک آغاز شد[xvii]. طرح این پروژه آب مصرفی سوریه از طریق دریای فرات را کاهش  داده و نارضایتی دمشق از سیاست آنکارا را برانگیخت. در واقع قطع آب فرات توسط ترکیه عملاً ثابت ساخت که ترکیه قادراست از آب بهره برداری سیاسی کند. این اقدام ترکیه بدون مشورت با همسایگان اش، با واکنش شدید کلیه کشورهای عربی مواجه شد. ترکیه با اعزام مقام های بلند پایه وزارت امورخارجه اش به کشورهای سوریه، مصرو حوزه خلیج فارس اعلام نمود که ترکیه هیچ گاه در نظرندارد که از آب به عنوان حربۀ علیه همسایگانش استفاده نماید. در واقع مسئله آب دریای فرات، به نوع جنگ سرد در روابط دوکشور مبدل گردیده است . ترکیه یکتعداد قراردادهای را در خصوص مسئله آب با سوریه به امضا رسانید که مفاد آن مشروط به قطع رابطه سوریه با پ ک ک بود. اما با وجود اینهمه سوریه حمایت از پ ک ک را ادامه داد و آنرا یک برگ برنده اش در مذاکرات با ترکیه بر سر آب های دجله و فرات خواند[xviii].

روابط آنکارا و دمشق در دهه 1990 برسر حمایت سوریه ازعملیات مسلحانه پ ک ک علیه ترکیه همواره دچار تنش بود. پس از پایان جنگ خلیج فارس سوریه طی گزارشی اعلام کرد، که پاره محدودیت ها را درمقابل فعالیت پ ک ک در مرزهای سوریه و ترکیه ایجاد کرده است. اما علی الرغم اعلام رسمی سوریه مبنی بر کاهش حمایت از پ ک ک، مقام های ترکیه ادعا می کردند که سوریه حمایت از این گروه رابعنوان گروه فشار حفظ کرده است. دو کشور قرار دادهای را درسال 1992 به امضأ رسانیدند که به موجب آن سوریه پ ک ک را بحیث یک سازمان تروریستی برسمیت شناخت.در زمستان 1992 بدنبال گسترش عملیات های پ ک ک  ترکیه سوریه را متهم نمود[xix] که اسلحه ومراکز آموزشی دراختیار کردها قرار میدهد و به عبدالله اوجالان رهبر پ ک ک پناه داده است. در طول سالهای دهه 90 ترکیه همواره سوریه را به حمایت از پ ک ک متهم نموده و چند بار تهدید به حمله نظامی نمود.

بالاخره بحران در روابط ترکیه و سوریه در اکتبر 1998 به اوج خود رسید. ترکیه نیروههای نظامی خود را در مرزهای سوریه مستقر نموده و یادداشتی مبنی بر حق حمله به سوریه را به شورای امنیتسازمانملل متحد ارسال نمود[xx].مصر و ایران منحیث میانجی میان دو کشور ترکیه و سوریه عمل نمودند. سوریه موافقت نمود که دست از حمایت پ ک ک  بردارد و عبدالله اوجالان را نیز ازسوریه اخراج نماید، دو کشور توافق آدانا را در اکتبر 1998 امضأ نمودند[xxi].

رهبران ترکیه همواره ادعا میکردند که سوریه بخاطر مسئله متنازع فیه میان دو کشور در خصوص ولایت اسکندرون(درترکی هاتای) و تلاش سوریه جهت باز پس گیری آن از پ ک ک حمایت می کند، اسکندرون در سال 1939 توسط فرانسه که قیمومیت سوریه را درآنزمان به عهده داشت به ترکیه واگذار گردید. با استقلال سوریه در 1946، واگذاری این منطقه رابه ترکیه قبول نکرده و ازآن زمان به بعد این مسئله بصورت خاطره تلخ در ذهن دولتمردان سوریه باقی ماند و به یکی از منابع تنش در روابط دوکشور مبدل شد. در دهه90 با تشدید اختلافات برسر آب فرات و حمایت سوریه ازپ ک ک مسئله ولایت اسکندرون نیز بیشتر شعله ورشد وتا سرحد حمله نظامی ترکیه به سوریه پیش رفت. اما دراکتبر1998م، با امضاء توافق آدنا، سوریه تعلق اسکندرون به ترکیه را برسمیت شناخت و به طور رسمی از ادعاء 66 ساله خوددر مورد آن منطقه چشم پوشی کرد[xxii].

پس از توافق آدانا راه برای همکاری های سیاسی و اقتصادی میان ترکیه و سوریه باز شد و روابط دوکشور از مسیر بحران خارج شد و رو به بهبود نهاد. با آمدن بشار اسد به قدرت (2000) پس از مرگ حافظ اسد (پدرش) روابط دو کشور در عرصه های مختلف گسترش یافت. چنانچه حجم تجارت میان دو کشور از« 539.2 میلیون در سال 1999 به 724.7 میلیون در سال 2000 رسید وترکیه چهارمین شریک تجاری سوریه شد. دو کشور در سال 2001 موافقت نمودند تاگاز طبیعی مصر از طریق اردن به مارکیت های اروپایی انتقال دهد»[xxiii].  

ایران: روابط ترکیه وایران با وجود مسائل ناسازگاری چون مسئله کردها و اتحاد ترکیه و اسرائیل دردهه 90 تا حدودی مستحکم باقی ماند. ترکیه وایران در سال 1993 قرار داد امنیتی را به امضأ رسانیدند که مطابق آن دو کشورتوافق کردند تا علیه فعالیت سازمان های تروریستی که امنیت شان را تهدید نماید با همدیگر همکاری نمایند. برعلاوه درسال 1994 سلیمان دمیرل رئیس جمهور ترکیه از تهران دیدار نمود که این نخستین دیداریک رئیس جمهور ترکی پس ازانقلاب اسلامی ایران بود. با بقدرت رسیدن اسلامگرایان در ترکیه(1996)، رئیس جمهور این کشور نجم الدین اربکان توجه سیاست خارجی ترکیه را بسوی شرق نموده و تلاش های را در جهت برقراری روابط نزدیک با کشورهای خاورمیانه انجام داد و در اولین فرصت از ایران و لیبی دیدار نمود و در اگست 1996، رئیس جمهور ترکیه اربکان با دیدار از تهران، قرارداد فروش 228بلیون کیوبک متر گاز ایران را به ارزش 23 بلیون دالر به ترکیه را در مدت 25 سال به امضأ رسانید[xxiv].

در طول دهه 90، با وجود مناسبات گسترده دو کشور در عرصه اقتصادی، وجودیک سلسله مسایل منطقه سبب بروز اختلاف وناسازگاری در روابط دو کشورمی گردید. مسئله کردها که یکی از منابع تنش در روابط ترکیه با عراق و سوریه بود، به منبع اختلاف با ایران نیز مبدل گردید. پس از جنگ خلیج فارس و ایجاد منطقه خودمختار کردی در شمال عراق، روابط ترکیه و ایران را متأثر ساخت. در واقع نقش ترکیه بعنوان عضو ناتو در جنگ، سبب بدگمانی  ایرانیان نسبت به ترکیه گردید وبیان داشتند که ترکیه تا چه زمانی به حمایت از سیاست های امریکا می پردازد. با آغاز حمله نظامی ترکیه درسال1995 جهت تعقیب پ ک ک  درشمال  عراق، ایران علیه این تصمیم ترکیه اعتراض کرده [xxv] وادعا نمودکه جنگنده های ترکیه دو قریه ایران را نیزبمباران نموده است که درپاسخ به این ادعاها، ترکیه ایران را متهم به حمایت ازپ ک ک نمود.

با فروپاشی اتحاد شوروی و استقلال کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز، دو کشور به رقابت جهت کسب نفوذ بیشتر دراین مناطق برآمدند. هر دو کشور تاریخ، فرهنگ و ارزش های دیگرشان را با مردمان این مناطق مشترک میدانند.با برقراری روابط گسترده اقتصادی و کمک های مالی به این جمهوریهای نو تأسیس دو کشورسعی نمودند تا به عنوان الگو آنها قرار گرفته و این جمهوری ها را از زیر نفوذ روسیه برهانند اما باوجود اینهمه، برگشت روسیه عنوان قدرت با نفوذ و قوی در این منطقه همواره مانع تلاش های این دو کشور بوده است.

منبع دیگر اختلاف در روابط میان دو کشور نزدیکی ترکیه و اسرائیل است. با امضأ قرارداد امنیتی(1996)  میان ترکیه و اسرائیل مقامات ایرانی سؤظن شان را نسبت به چنین ترتیبات امنیتی بیان داشتند. وزیر امورخارجه ایران علی اکبرولایتی مخالفت ایران را با چنین ترتیباتی اعلام نمودعلاوه برآن رهبر مذهبی ایران علی خامنۀ از ترکیه درخواست نمود تا این قرارداد را مورد تجدیدنظر قراردهد. این قرار داد درسیاست های داخلی ایران نیزمشکلاتی را ایجاد کرد و انتقادات را علیه رفسنجانی رئیس جمهور آن وقت ایران  مبنی بر اینکه نتوانست ترکیه را از اتحاد با اسرائیل منصرف سازد، نیزافزایش داد. پس از امضاء این قرارداد امنیتی، ایران بسوی اتحاد با عراق و سوریه رو آورد تا بتواند توازن ائتلاف نظامی ترکیه و اسرئیل را در منطقه نگهدارد[xxvi].

2.2-ترکیه و اسرائیل

ترکیه و اسرائیل هرچند که در طول دوره جنگ سرد دو متحد استراتیژیک امریکا در خاورمیانه بودند اما در طول آن دوره حساسیت های کشورهای عربی مانع از گسترش هر چه بیشتر روابط دو کشور می گردید. اما با پایان یافتن عصر دوقطبی و کاهش اهمیت استراتیژیک دو کشور نزد متحدان غربی شان، نه تنها از پیوند میان این دو کشور کاسته نشد بلکه بواسطه تهدیدات مشترک و بی ثباتی در منطقه روابط می دو کشور بیشتر از گذشته گسترش یافت.

با پایان جنگ سرد ترکیه با اتخاذ یک رویکرد فعال در سیاست خارجی خود، ابتکاراتی در مدیریت منازعات در مناطق مرزی خود داشت. باآغاز مذاکرات صلح اعراب و اسرائیل دراکتبر 1991م، درمادرید که میان اسرائیل و دول عربی (سوریه، اردن، لبنان وفلسطین) دایر گردیده بود وبریک صلح پایدار میان آنها تأکید داشت ترکیه برخلاف گذشته که مواضع بی طرفانه در مسایل خاورمیانۀ اتخاذ می کرد اینبار با تلاش هایش در جهت کاهش تنش ها میان اعراب و اسرائیل به حمایت از آن پرداخت. «درهمان سال اوزال  رئیس جمهور ترکیه پیشنهاد کرد که ترکیه میزبان گفتگوهای اعراب و اسرائیل باشدوموضع ترکیه در قبال روند صلح را نیز با درخواست از اسرائیل برای پذیرش « اصل زمین در برابر صلح» اعلام کرد.در دسامبر 1991 ترکیه به طور همزمان  روابط خود با اسرائیل و فلسطین (ساف) را به سطح سفارت ارتقا داد»[xxvii]. ترکیه صلح اعراب و اسرائیل را موجب گسترش هرچه بیشتر منافع ترکیه در خاورمیانه می دانست. تحولات رخ داده به سرعت ترکیه و اسرائیل را به سمت تحکیم روابط دوجانبه سوق داد. باحمایت سازمان آزادیبخش فلسطین از اشغال کویت توسط عراق(1990)، کشورهای عرب خاورمیانه این  عمل سازمان آزادیبخش فلسطین مورد انتقاد قراردادند.که درنتیجه واکنش های اعراب علیه همکاری های ترکیه و اسرائیل نیز ضعیف شد.

نخست وزیر ترکیه تانسوچیلردرسال 1994 و سلیمان دمیرل رئیس جمهور ترکیه در 1996 از اسرائیل دیدار نمودند. که این نخستین دیدار ها در سطح مقامات عالی رتبه دولتی بعد از تأسیس اسرائیل(1948) بود و دو کشور قراردادهای را در زمینه های مختلف به امضاء رسانیدند[xxviii]. در این دوره وقوع سلسله تحولاتی در منطقه زمینه نزدیکی دو کشور را در عرصه های اقتصادی، نظامی و امنیتی فراهم ساخت. مسایلی چون مبارزه مشترک علیه پ ک ک، نگرانی از بروز ائتلاف جدید استراتیژیک میان مصر، سعودی، سوریه، عراق و ایران و ازجانبی دیگر اسرائیل نیز در نظر داشت تا خود را از انزوأ سیاسی و اقتصادی خارج نموده وبا گسترش روابط خود با ترکیه بعنوان یک کشور مسلمان در صدد کسب مشروعیت سیاسی در منطقه بود.

با ظهور حزب اسلامگرا رفاه در ترکیه، هرچند که دردوران کمپاین انتخاباتی خویش فسخ قرارداد با اسرائیل و انکشاف روابط نزدیک با جهان اسلام را وعده داده بود، اما با پیروزی حزب رفاه در انتخابات 1995، حکومت جدید دربرابر نظامیان که پایه های خودرا دراثرگذاری بر رویه های سیاسی ترکیه مستحکم نموده بودند عقب نشست. زیرا نظامیان ترکیه خواستار برقراری روابط با اسرائیل در عرصه نظامی بودند. ازهنگامیکه اتحادیه اروپا وضعیت حقوق بشر را در ترکیه بد توصیف نمود و کشور های بلجیم، ناروی وجرمنی تجارت اسلحه با ترکیه را توقف دادند ترکیه همواره درتلاش آن بود تا ازجای دیگری خریداری اسلحه را آغاز نماید. بناً اسرائیل گزینه جاذب از نظر نظامیان ترکیه بود. با پیروزی حزب رفاه در انتخابات، پیشنهاد همکاریهای نظامی-اطلاعاتی با اسرائیل از سوی نظامیان ترکیه مطرح شد و مذاکرات در این مورد درسال های 1995-1994 با اسحق رابین نخست وزیر مقتول اسرائیل صورت گرفت.

 در فبروری 1996 ترکیه و اسرائیل پیمان نظامی –اطلاعاتی محرمانه را در 3 مقوله هوایی، صنایع نظامی و بحری  امضأکردند که برخی از مواد این پیمان شامل تجهیز 56 فروند طیاره جنگیf-5 ترکیه توسط نیروههای هوایی اسرائیل، پروازآزمایشی، آموزش مشترک جنگنده های دو کشور، بدون حمل سلاح در فضای هوایی یکدیگر، آموزش نیروههای ضد شورش ترکیه در جنوب شرق این کشوربرای سرکوب کردها و تبادله اطلاعات بین سازمانهای جاسوسی دو کشوربود[xxix]. دراگست 1996، قرارداد همکاری در حوزه صنایع دفاعی میان ترکیه و اسرائیل به امضأ رسید که به موجب آن اسرائیل پایگاه های را برای انتقال اطلاعات و دانش نظامی به ترکیه ایجاد نمود. درهمان سال قرارداد دیگری نیز میان دو کشور به امضأرسید که مدرنیزه سازی جت های f-4ترکی را اسرائیل به عهده گرفته و ترکیه نیز موشک های Popeye Ⅰ-Ⅱهوا به زمین را از اسرائیل خریداری نمود[xxx].

امضا این قراردادها واکنش های را در سطح منطقه به همراه داشت. هرچند که اسحاق مردخای رئیس جمهور اسرائیل و سلیمان دمیرل رئیس جمهورترکیه درآن زمان رسماً اعلام نمودند که همکاری های نظامی آنها علیه هیچ کشور ثالث نیست. امابا آنهم نگرانی های را در میان کشورهای منطقه نسبت به سیاست های ترکیه و اسرائیل برانگیخت. رئیس جمهور مصر حسنی مبارک، شک و تردید مصر را درمورد ماهیت اتحاد ترکیه و اسرائیل بیان داشت که به تعقیب آن مقامات عراقی، ایرانی و لبنانی نیز بیانات مبارک را تصدیق نمودندو اتحاد ترکیه و اسرائیل به نفع اسرائیل و تهدیدی جدی علیه عراق و سوریه توسط اعراب شناخته شد.

 یوری اور از مقامات عالی رتبه نظامی وزارت دفاع اسرائیل بیان داشت«که اگرچه ترکیه حاضر به همکاری نظامی تمام عیار درجنگ بین اسرائیل و اعراب نیست ولی همین قدرکه سوریه وجود یک دشمن را درمرزهای شمالی احساس کند وتنهااسرائیل را دربرابر خود نبیند برای تل اویو کافی است».[xxxi]

ترکیه و اسرائیل از هنگامیکه توانایی های موشکی سوریه و ایران را تهدید کلی علیه امنیت شان دانستند با هم اتحاد نمودند. احتمال توسعه زرادخانه های ایران به تسلیحات هسته ای و حمایت های فنی روسیه در خصوص موشک های بالستیک موجبات نگرانی هر دو کشوربوجود آورد.«از سوی هم با امضأ پیمان همکاری های دوجانبه در خزان 1996 میان سوریه و یونان مبنی بر استفاده از فضای هوایی سوریه توسط یونان ، درصورت بروز جنگ میان ترکیه و سوریه،  نگرانی ترکیه را برانگیخته بود[xxxii]». ترکیه با امضای پیمان های فوق با اسرائیل، خواست تا واکنش اش را در مقابل سوریه و یونان نشان دهد. سوریه نیز همکاری  نظامی امنیتی را تهدیدات علیه امنیت خود خواند.

سازمان کنفرانس اسلامی در دسامبر 1997،که در تهران برگزار شده  بود ترکیه را بخاطرگسترش روابط اش با اسرائیل مورد انتقاد قرار داد و هر کدام از کشورهای منطقه ترکیه را بخاطر اینکه جزء از طرح امنیتی منطقه تحت حمایت امریکا بود مورد انتقاد قرار دادند. که این طرح را امریکا و اسرائیل را بعنوان بازیگران اصلی منطقه می ساخت[xxxiii].

درجنوری 1998 کشتی های جنگی و نیروههای نظامی اسرائیل و ترکیه تمرینات مشترکی بحری را به اجرا درآوردند که اردن نیز بعنوان ناظر درآن شرکت داشت. این فعالیت های دو کشور از سوی دول عرب (مصر، سوریه و عراق) بعنوان دسیسه علیه کشورهای اسلامی و عرب دانستند.

ایزاک مردخای، وزیر دفاع اسرائیل در اپریل1997 بیان داشت" که این اتحاد برضد طرف سومی نیست و بین ما توافقنامۀ مبنی براینکه در صورت حمله  بریکی از دو طرف، طرف دیگراز وی حمایت کند و یا خاک خود را دراختیار طرف دیگر بگذاردوجود ندارد. ولی کشورهای مثل عراق، ایران و سوریه اگر بخواهند علیه ترکیه نیروی نظامی بکارگیرند می دانند که در مقابل شان یک نیروی متحد وجود دارد. هرگاه ترکیه در موضوعی درخواست کمک نماید اسرائیل می تواند در کوتاترین زمان ممکن درمورد تصمیم بگیردو بیشتر تلاش بر شکل گیری نیروی مشترکی است که نقش هدایت و مدیریت را ایفاء کند.[xxxiv]"

بدین ترتیب ترکیه از طریق همکاری نظامی با اسرائیل توانست تکنولوژی و سلاح های را به چنگ آوردکه تصور به دست آوردن آنرا از اروپا وامریکا نمی کرد. همکاریهای ترکیه و اسرائیل در زمینه آموزش های نظامی و صنایع دفاعی درطول دهه 90 ادامه یافت. در جون 2001، ترکیه و اسرائیل مانور بحری مشترکی را برگزار کردند که با مانور هوایی دیگر در همان ماه بنام شاهین آناتولی با حضور نیروههای هوایی امریکا و واحدهای ارتش ترکیه و نیروههای هوایی اسرائیل ادامه یافت.در عین زمان حملات رژیم اسرائیل بالای فلسطینیان مباحثاتی را در داخل ترکیه درخصوص همکاریهای اسرائیل وترکیه و بوجود آورد ولی مقامات مجلس ترکیه بی ارتباط بودن  این دوموضوع را بیان داشته اعلام نمودند که:" حوادث خاورمیانه بیش از55سال است که وجود دارد و مشخص نیست که چند سال دیگر ادامه خواهد داشت.از اینرو نمی توان از نیاز های اساسی ارتش ترکیه بخاطر مسئله که آینده نا معلوم دارد چشم پوشید"[xxxv]. بدین ترتیب مقامات ترکی عزم جدی خود را برای ادامه مناسبات با اسرائیل اعلام نمودند.

 



* - حزب کارگران کردستان  که به صورت مخفف به شکل پ ‌ک ‌ک نگاشته می‌شود، نام گروهی چپگرا و مسلح در کردستان ترکیه است که از سال ۱۹۸۴ به عنوان سازمانی چریکی شناخته شده که به صورت مسلحانه علیه دولت ترکیه برای خودمختاری کردستان و حقوق فرهنگی و سیاسی کردها در ترکیه مبارزه می‌کند.



[i]- FACTORS DRIVING TURKISH FOREIGN POLICYA, Thesis Submitted to the Graduate Faculty of Louisiana State University and Agricultural and Mechanical College in partial fulfillment of the requirements for the degree of Master of Arts in The Department of Political Science, by Betul Dicle ,December, 2008, p49

[ii] - فرهاد عطایی، نگرشی جدید درسیاست منطقه ای ترکیه،فصلنامه خاورمیانه، شماره سوم، سال ششم، پائیز 1378،صص111-112

[iii]-Bulent Aliriza and Bulent Aras, U.S.-Turkish Relations a review at the beginning of the third decade of the post–cold war era, p6

[iv] - اقتباس از: فرهاد عطایی، نگرشی جدید درسیاست منطقه ای ترکیه،فصلنامه خاورمیانه،ص 113

[v] - FACTORS DRIVING TURKISH FOREIGN POLICYA,p64

[vi] - جمهوری ترکیه، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، چاپ اول،تهران: وزارت امورخارجه، سال 1386،صص 144-154

[vii] - غلام علی چگینی زاده و بهزاد خوش نام، عامل وتقابل پیرامونگرایی وغرب گرایی در سیاست خارجی ترکیه،فصلنامه راهبرد،شماره 55، سال نوزده ، تابستان 1389،ص202

[ix] - Bulent Aliriza and Bulent Aras, U.S.-Turkish Relations a review at the beginning of the third decade of the post–cold war era,center  for strategic research,nov 2012, p6

[x] - Omer Goksel Isyar,  An Analysis Of Turkish-American Relations From 1945 To 2004, Alternatives: Turkish Journal Of International Relations, Vol.4, No.3, Fall 2005,p34

[xi] - اقتباس از : سیامک کاکایی، نقش ترکیه در منطقه خاورمیانه پس ازجنگ سرد، فصلنامه خاورمیانه، شماره چهارم، سال جهارم، زمستان 1376، ص 67

[xii] - اقتباس از : سیامک کاکایی، نقش ترکیه در منطقه خاورمیانه پس ازجنگ سرد،ص 71

[xiii] - اصغر جعفر ولدانی، چالش ها ومنازعات درخاورمیانه، چاپ اول، تهران:سال 1388، ص 184

[xiv] - سیامک کاکایی، نقش ترکیه در منطقه خاورمیانه پس ازجنگ سرد،ص 75

[xv] - همان اثر، صص 84-87

[xvi] - جعفر ولدانی، چالش ها ومنازعات درخاورمیانه، ص 188-195

[xvii] - جمهوری ترکیه، ص 241

[xviii] - FACTORS DRIVING TURKISH FOREIGN POLICYA, p68

[xix] - محمد علی امامی، بررسی روابط ترکیه و سوریه،مجله سیاست خارجی، شماره 3،سال دوازدهم، پاییز 1377، ص693

[xx] - جعفر ولدانی، چالش ها ومنازعات درخاورمیانه، ص155

[xxi] - FACTORS DRIVING TURKISH FOREIGN POLICYA, p68

[xxii] - جعفر ولدانی، چالش ها ومنازعات درخاورمیانه، ص 157

[xxiii] - FACTORS DRIVING TURKISH FOREIGN POLICYA, p67

[xxiv] - FACTORS DRIVING TURKISH FOREIGN POLICYA,p70

[xxv] - FACTORS DRIVING TURKISH FOREIGN POLICYA,p69

[xxvi] - Turkey’s Neighborhood, Edited by Mustafa Kibaroğlu ,Published by: Foreign Policy Institute, Ankara, 2008,p158

[xxvii] - مهدی آقا علی خانی، نقش و جایگاه ترکیه در روند صلح خاورمیانه، فصلنامه تخصصی علوم سیاسی، شماره 16، پاییز 1390، ص37

[xxviii]- FACTORS DRIVING TURKISH FOREIGN POLICYA,p66

[xxix] -پیمان امنیتی نظامی میان ترکیه و اسرائیل،مجله خاورمیانه، ص116

[xxx] - FACTORS DRIVING TURKISH FOREIGN POLICYA, p68

[xxxi] - داکتر جلیل روشندل،پیمان امنیتی نظامی میان ترکیه و اسرائیل،مجله خاورمیانه،شماره 14، تابستان 1377، ص 118

[xxxii] - سیامک کاکایی، نقش ترکیه در منطقه خاورمیانه پس ازجنگ سرد،ص 80

[xxxiii] Turkish Activism in the Middle East after 1990s:

Towards a Per iodization of Three Waves, from the selected work of mehmet ozkan,jan 2006,p 160

[xxxiv] - ترکیه حال و آینده، ترکیه حال و آینده،   موسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر تهران، چاپ اول، تهران، نشر ابرار معاصر، سال 1387،  ص93

[xxxv] ترکیه حال و آینده، صص 97-97

اهمیت سیاسی ذخایر انرژی ترکمنستان در رقابت های منطقه...
ما را در سایت اهمیت سیاسی ذخایر انرژی ترکمنستان در رقابت های منطقه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : newworldlive بازدید : 121 تاريخ : شنبه 11 تير 1401 ساعت: 22:37